اجتماعی

با اهل خرابات ندانم چه سخن گفت (عراقی)

منتشر شده

در

مسلم ناظری؛ روزنامه نگار- سیامک قاسمی مدیرعامل موسسه مطالعات اقتصادی بامداد در توئیترش نوشت: آدم کتاب نیست که صفحه 153 را نشانه بگذاری و بروی و بعدها که برگردی هنوز روی صفحه 153 روی قفسه منتظرت باشد. آدم می رود؛ تغییر می کند!

براستی با دقت که بنگری همین است، آدمی می رود؛ تغییر می کند و البته هم می میرد! شرایط اقتصادی حال حاضر کشور بگونه ای بغرنج شده که دیگر تاب تحمل آن از عهده کسی برنمی آید! خانواده ها هرچه داشتند و نداشتند مصرف کردند، حتی اندک پس انداز و خرده طلاهایشان را فروختند تا با آن اجاره خانه شان را بدهند و یا حتی با آن لقمه نانی بدست آورند و شب شان را به روز برسانند! مسئولان هم که خودشان از منتقدان سرسخت وضع موجود می باشند و چنان های و هویی راه انداخته اند که انگار نه انگار همه ریش و قیچی دست خودشان است و در توجیه تمامی این شرایط اسفناک اقتصادی، تحریم های آمریکا و دیگر بیگانگان را دلیل و مسبب وضع موجود می دانند! در اینکه چنین تحریم هایی سیستم های اقتصادی کشورها را از پای در می آورد؛ شکی نیست؛ چون به تجربه می دانیم  که وسط دعوا حلوا پخش نمی کنند! ما هم می توانستیم در این 4 دهه که از عمر انقلاب می گذرد؛ بجای دعواهای جناحی و چپاول بیت المال؛ با تکیه بر تفکر، خرد، شعور و با استفاده از نیروی انسانی جوان، کارآمد و متخصص و ایجاد روحیه سازندگی و همبستگی و با جمله ارزشمند « نه شرقی، نه غربی؛ جمهوری اسلامی» آنقدر توانمند باشیم که برای جامعه جهانی راهگشا  و نقشی تعیین کننده در معادلات پیچیده بین المللی داشته باشیم، آن وقت نه تنها تحریم ها در ما اثر نداشت، بلکه تحریم کهن سرزمینمان ایران؛ بیشترین آسیب را به اقتصاد جهانی وارد می ساخت! اما حیف که نه تنها چنین اندیشه و تفکری نداشتیم؛ بلکه با رفتارهای سلیقه ای و رانت بازی های سیاسی عرصه را بر جوانان و نخبگان توانمند و غیرتمند این سرزمین به تنگ آورده و شرایط بگونه ای شد که چنین فرزندان تنومند و نخبه ای عطای وطن را به لقایش بخشیده و در غربت و راه دور و البته با بغض بخاطر دوری از وطن روزگارشان را می گذرانند!

ایکاش مسئولان می دانستند که مردم فقط و فقط می خواهند زندگی کنند! حقی که با ناآگاهی و تصمیم های شتابزده و بدون تفکر آنان، روز به روز کمرنگ تر و امید به بهبود وضع موجود تقریبا برایشان صفر شده است! ایکاش آنانی که امروز نقش و جایگاهی در تعیین سرنوشت این مردمان دارند؛ اینقدر با وجدان و شرافت بودند که ضعف هایشان را می پذیرفتند! بدون تعصب ناکامی ها را به چالش می کشاندند و بجای تک روی و خودعقل کل پنداری؛ به خرد جمعی، دانش و تخصص رجوع می کردند و با پذیرفتن شکست تصمیم ها و برنامه هایشان در این جنگ نابرابر اقتصادی؛ با همراهی نخبه ترین و دلسوزترین جوانان این مرز و بوم، برای بهبود کیفیت زندگی و رونق اقتصادی کشورمان ایران اسلامی گامی استوار هرچند کوچک بر می داشتند!

 

 

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

برترین ها

خروج از نسخه موبایل