مسلم ناظری؛ روزنامه نگار- در سده گذشته، سرمایه داران بزرگ برای تجارت و آگاهی از زندگی اجتماعی جوامع، فرصت هایی را ایجاد می کردند. این فرصت ها بسته به منطقه و فرهنگ آن دارای تفاوت های بسیاری بود. گاه با شکل ایجاد مسافرخانه، گاه با خرید زمین. یکی از بیماری های جوامع عقب مانده، نبود آگاهی از کاری ست که می کنند. این نبود آگاهی خود دلیلی بر اقتصاد ناتوان دارد. زمانی که اقتصاد یک منطقه یا یک ملت دچار ناتوانی باشد، رشدی پدید نمی آید، چون شکم گرسنه تنها به دنبال سیر کردن خود است.
این اتفاق باعث یک رابطه دو سویه بین فرد ناتوان و دارا می شود. دارا به دنبال افزایش دارایی و سرمایه خود است و ناتوان تلاش می کند هر کاری را انجام دهد تا بتواند زندگی کند. این یک اصل است که توانمند ناتوان را زیر دست و پا له می کند.
امروزه، به دلیل فاصله طبقاتی شدید در جامعه که خود از یک اقتصاد بیمار خبر می دهد، پیشه های دارای قدمت تاریخی مانند کشاورزی، در ایران دچار بحران شدید شده اند. پیشتر این بحران برای خشکسالی یا سیل اتفاق می افتاد، در حالی که اقتصاد بیمار استان، بحرانی تازه بر این ها افزود. شاید اگر سازمان ها و نهادهای مربوطه به جای کم کاری و سهل انگاری بیشتر به کشاورز و ارزش کاری او اهمیت می دادند، امروز شاهد فروش زمین نبودیم.
دهه هاست که کشاورزان با فروش اراضی استان مازندران به سرمایه گذاران خارج از استان اعم از تهران، مشهد و دیگر شهر های بزرگ نه تنها اکثر فضای سبز و محیط زیست استان را به ساختمان، هتل و برج های تجاری تبدیل کرده است بلکه از نظر اقتصادی نیز چیزی جز ضرر برای استان نداشته است.
استانی که در گذشته دارای هویت تاریخی و فرهنگی بود، امروز به سوی یک هفتادُ دو ملت پیش می رود. زمین هایی که ارزش آنها بیش از طلاست ولی به سادگی از چنگ کشاورز زحمتکش در می آورند. اینجا چند عامل باعث ایجاد چنین مشکلاتی است.
یکی از آنها می تواند مافیای ویلا سازی باشد. هرم قدرتمندی که مازندران را از یک استان سر سبز به یک استان ویلایی تبدیل کرده است. آن کشاورز آن باغبان آن زمین دار اگر محصول خود را به ارزش واقعی بفروشد، از سوی سازمان های مربوطه حمایت شود، در استان به آن بها داده شود، آیا باز هم زمین خود را دو دستی تقدیم این مافیا خواهد کرد؟ مافیایی که تنها به دنبال سودآوری است و هیچ اهمیتی نه به استان و اقتصاد آن، بلکه به انسان و انسانیت هم نمی دهد.
یک عامل دیگر بی اهمیتی مسئولان است. ما در غرب استان می بینیم که شهرداری فلان شهر هتل دارد. در بهترین شکل بخش خدمات این هتل ها را جوانان مازندرانی بر عهده دارند با این دلخوشی که بیکار نیستند. ولی آیا درآمد حاصل از خدمات دهی به استان باز می گردد؟
افراد از همین شهرهای بزرگ برای گذراندن تعطیلات به شمال کشور سفر می کنند و در این هتل ها و برج ها ساکن می شوند و عملا بیشترین هزینه ی سفرشان را در این گونه مکان ها می پردازند حال آنکه همه در آمد حاصل از گردشگران استان از طریق مالکان جدید از استان خارج شده و تعطیلات و گردشگری چیزی جز ترافیک، زباله، آلودگی محیط زیست و … ندارد!
در این بین اتفاق شگفت انگیز دیگری هم در حال رخ دادن است و آن حضور این همه مالک غیر بومی در استان است که تضاد فرهنگی و اجتماعی را به همراه دارد که یقینأ با توجه به خرید اراضی استان توسط سرمایه داران عرب که اخیرأ خیلی شایع شده است این اختلاف ها بیشتر نیز می شود. همچنین با مالکیت اعراب درآمد های حاصل از گردشگری نه تنها از استان بلکه از کشور هم خارج می شود و این ضربه اقتصادی بزرگی است که باید برای حل آن راه حل مناسبی یافت.